جدول جو
جدول جو

معنی تش بخردن - جستجوی لغت در جدول جو

تش بخردن
تش بهیتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ مو مَ)
عبارت از دور کردن تب بود. (آنندراج). رجوع به تب بر شود
لغت نامه دهخدا
جنبیدن، تکان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
حیوان ماده ای که آماده فحل دادن باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
کول بخاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو ریختن، از هم پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت کرده، طمع کرده، در باور عامه کسی که مورد آزار چشم زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
به دام افتادن، در بند افتادن، فریب خوردن، بدل خوردن در
فرهنگ گویش مازندرانی
جر و بحث کردن، پاپو شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
عصبانی، جر و بحث کردن، انکار
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان خوردن آب، هل شدن، ترس ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن به هم برخوردن، یکی از روشهای بالا رفتن از درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان شدن چیزی به سبب سنگینی وزن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاخوردن، خمیدگی و خم شدن، چین خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از جلوی کسی گذشتن، راه کسی را بریدن، جلوی راه کسی سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر خوردن کودک
فرهنگ گویش مازندرانی
به جوش آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از جلوی کسی گذشتن، راه کسی را بریدن، جلوی راه سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پا پیش گذاشتن، جلو رفتن، پیش روی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچ خوردن پا و دیگر اعضای بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به نقطه ی جوس رسیدن آب، غل خوردن، پچیدن از درد، تحمل مشقت.، پیچده شدن، پیچ خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک شدن، به یاری کسی رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی